نزدیک به ۴۰ سال از حکومت جمهوری اسلامی میگذرد، چهل سال پر بحران، چهل سال به امید آینده بهتر ،چهل سالی که با جنگ، تحریم واقتصاد نامناسب سپری شد به امید آینده درخشان ،اما آیا به این هدف رسیدیم ؟این روزها حال کشورم خوب نیست اما به دروغ مجبور به خوب بودن هستیم .اگر سخنی نقدی اعتراضی هم در چه گفتار و چه در نوشتار باشد بلافاصله دشمن محسوب می شوید و خدا داند که چه شود. اما من به عنوان یک میانسالی که کودکی و جوانی اش در آرزوی آینده‌ای بهتر فنا شد دلم می‌خواهد دردهایم را بنویسم دلم می‌خواهد فریاد بزنم و بغض آرزوهایم را فریاد کنم و حسرت روزهایی که فقط نظاره گر پیشرفت دیگر کشورها بودیم و پسرفت کشورم آن هم به خاطر توهم دشمن گماری بانگارشم تخلیه کنم. پس از ۴۰ سال از عمر انقلاب اسلامی این روزها چیزی جز فقر اکثریت ایرانی، اقتصاد پوچ و ناکارآمد، دزدی اختلاس، چپاول ثروت ملی نفت و گاز و دیگر معادن ،پولدار شدن یک شبه بسیاری از مسئولان، نبود فضای باز انتقادی به خصوص برای روزنامه‌نگاران و بسیاری از مشکلات دیگر رانمیبینیم.. برای دیدن ادامه مطلب فلش بالا را کلیک کنید نمی‌گویم همه چی سیاه است و تلاشی نشده اما در مقابل این وضعیت اسفبار اقتصادی نقطه کوچکی است در دنیای سیاه این روزهای ایران. جالب تر که مسئولان کشور با اعتماد به نفس بالا همه چیز را ایده آل می دانند و ضعف در عدم مدیریت و بیسوادی خود را بر گردن دشمن می‌اندازند. اصلا چرا دشمن؟ چرا این همه کشور مستقل در دنیا فقط ایران است که توهم دشمن گماری دارد؟یعنی فقط کشور ماست که به دنبال استقلال بوده؟ آیا کشورهای دیگر همگی مستعمره هستند؟به نظر می‌رسد که در ۴۰ سال گذشته ،ایران فضایی به سنگینی اکنون نداشته است. با اینکه فقر و مشکلات اقتصادی از یک سو و محکوم به خفقان و سانسور بودن از سوی دیگر تن و جان مردم را مورد حمله قرار داده اما باز مسئولان مثل کبک سر در برف کردند و به خواب زمستانی رفته‌اند هرچند که ضرب المثلی است که، از ماست که بر ماست. هدف من نه تشویش اذهان عمومی است و نه تشویق به اعتراض اما چرا ما نباید در کشورمان چون کشورهای جهان اول سازکاری برای احقاق حقوق مان تدوین کنیم چرا باید همیشه زیر ترس و خشونت افسارگسیخته برخی از نهادها خفقان بگیریم. من دل نگرانیم برای فرزندان آینده این مرزو بوم است که عمرشان همچون هم نسل های من تباه شود! نسل سوخته ای که معنای جوانی و شادابی و سرزندگی و آرامش را ندید. باید قبول کنیم که در حال حاضر مردمان ایران بسیار تنها هستند و به دلیل نگاه ارباب رعیتی مسئولان و بی تدبیری و نالیاقتی بسیاری از مسئولان که به واسطه رابطه نه ظابطه در جایگاه‌های حساس قرار دارندحتی به اندازه برخی از کشورهای دیگر خاورمیانه که صدای آزادیخواهی و زندگی بهتر بلند کرده اند توان خواستن ندارند. آرزو می‌کنم زمانی فرا رسد که همچون کشورهای پیشرفته نظارت دموکراتیک شهروندان و نهادهای اجتماعی و سیاسی بر قدرت حاکم جاری و ساری شود و خود شیفتگی یا نارسیست بودن برخی از مسئولان به پایان برسد و از تاریخ درس گرفته شود و روزی فرا رسد که جامعه از بها دادن به افراد فرومایه، پست، چاپلوس و شکست ناپذیر پنداشتن خود تهی گردد و افراد خردمند و دلسوز و غیر دزد بر مسندسمت‌ها بنشینند. به امید آن روز