2-2-4 انواع مخاطبان:

امروزه امکانات جدیدی برای تعریف مخاطبان در حال ظهور است و ما می­توانیم به جای یک گروه یا توده از مخاطبان، از یک فرهنگ سلیقه یا یک شیوه زندگی برای توصیف الگوی گزینش رسانه­ها حرف بزنیم هرچند مشکل است اما افراد برحسب سلایق، علایق و نیازها به یکدیگر نزدیک شده­اند (مک کوییل، 1380، 34).

با وجود آنکه دسته­بندی مخاطبان به عنوان عامل یا معلول رسانه­ها در وضعیتی که مخاطبان رسانه‌ای مداوماً در حال تغییر و شکل­گیری هستند آسان نخواهد بود اما در یک سطح­بندی اساسی
می­توان چهاردسته از مخاطبان را در نظر گرفت. که با توجه به موضوع تحقیق دو مورد از این دسته‌بندی را با تأمل بیشتری بررسی می‌کنیم:

ü   مخاطبان عام:

همانطور که می­دانیم مخاطب در قالب یک گروه یا یک جمع انسانی است که قبل از آنکه به عنوان گروهی از مخاطبان رسانه­ای شناخته شوند دارای هستی مستقل بوده­اند. در شرایط امروزه، بهترین مثال از مخاطبان رسانه­ها که می­توان آنها را تا حدودی یک گروه اجتماعی نیز برشمرد می­تواند خوانندگان یک روزنامه محلی یا شنوندگان ایستگاه رادیویی یک جماعت خاص باشد. مخاطبان فوق حداقل یک مشخصه هویت بخش اجتماعی/ فرهنگی مشترکی دارند آنها همگی در یک محل زندگی می­کنند و عضوی از این اجتماع مسکون هستند (مک کوییل، 1380، 42-39).

مخاطبان عام نیز همه مشتریان یا مخاطبان یک رسانه هستند که به حکم توافق سلیقه، علاقه، نیاز و احساسات خود با رسانه ارتباط دارند. مخاطبان عام پرتعداد و توده­وار هستند و در کل محیط قلمرو رسانه، پراکنده و دسترسی به آنان دشوار و گاه ناممکن به نظرمی­رسد، نفوذ و قدرت مخاطبان عام در قبال رسانه خبری و گاه در حد واکنش آنان محدود به نخواندن، ندیدن، نشنیدن و ارتباط نگرفتن با رسانه است و سلیقه، علاقه، نیاز و احساس خود را در رسانه می­جویند (قاضی زاده، 1380، 109)

 

ü   گروه خرسندی[1]:

گروه یا دسته خرسندی به عنوان مخاطب برای اشاره به امکانات عدیده مخاطبان برای شکل­گیری و باز شکل­گیری بر مبنای برخی علایق، نیازها یا رجحان­های رسانه­ای انتخاب شده است. کاربرد واژه دسته به این معناست که چنین مخاطبان نوعاً جمع ساده­ای از افراد پراکنده­اند که هیچ تعلق متقابلی ندارند. امروزه به دنبال تفکیک بوجود آمده در تولید و عرضه رسانه­ای به منظور پاسخگویی به تقاضاهای مصرف کنندگان خاص، دسته خرسندی نوع قدیمی­تر عمومی مردم شده است. این پدیده چندان هم جدید نیست چرا که روزنامه­های مردم پسند و نیز شایعه و مد از دیرباز انواع علایق خاص اما متداخل مخاطبان خود را برآورده کرده­اند نیازهایی که این نشریه­ها تأمین کرده‏اند عمدتاً شامل نیاز به اطلاعات علمی، تفریحی و شایعات بودند که زندگی اجتماعی روزمره را تلطیف می­کردند. در شرایط کنونی با رنگ باختن اخلاق مذهبی و نیز تجاری شدن رسانه­ها این نوع از رسانه­ها گسترش یافته­اند. اصطلاح مناسب در این مفهوم فرهنگ سلیقه است که توسط هربرت گانس[2] ابداع شده است. وی این اصطلاح را برای توصیف آن دسته از مخاطبانی بکار می­برد که توسط رسانه‏ها بر مبنای همگرایی علاقه­هایشان و نه براساس پس زمینه اجتماعی یا مکان شخص خلق می­شوند. گانس فرهنگ سلیقه را مجموع محتواهای مشابه که توسط یک دسته از مردم برگزیده می­شوند تعریف می­کند.

 

2-2-5 ویژگیهای مخاطبان:

در فراگرد ارتباط رسانه­ای، گیرنده عضوی از یک گروه پرتعداد به حساب می­آید که عبارتند از: شنوندگان، بینندگان و خوانندگان. همین مخاطب رسانه­ای در عین حال چهار خصلت عمده دارد:

1- مخاطب ترکیب «فردهایی» است که آمادگی دارند تا در تجربه­های مشترک با منشاء رسانه­ای همراه شوند. آنان همواره تحت تأثیر داد و ستد جمعی در یک ارتباط میان فردی هستند. ویژگی این فردها این است که محصول رسانه مشترکی را بر می­گزینند. این گزینش یا خودآگاه است یا از روی عادت صورت می­گیرد.

2- ویژگی دوم مخاطب «پر تعداد بودن» آن است. پارلز رایت [3] که ویژگی پرتعداد بودن مخاطب را ارائه کرده است. عقیده دارد که مخاطب هر رسانه، در هر برش زمانی، پرتعداد است، چنان پرتعداد که پدید آورندگان رسانه هرگز قادر نیستند با همه مخاطبان تبادل نظر کنند.

3- مخاطبان بیش از آنکه همذات و هموند باشند «ناهموند و غیرمتشکل» هستند. فردها در درون یک گروه مخاطب معین بیان کننده انواع و اقسام قشرها و طبقه­های اجتماعی هستند. مخاطبان گروه یا افراد غیرهموند، اما برگزیده هستند. برگزیدن یک رسانه خاص شاید تنها عرصه مشترک میان آنان باشد.

4- مخاطبان گروهی «ناشناخته» هستند. دست­اندرکاران رسانه ممکن است تعداد محدودی از این گروه پرتعداد را با نام و نشان بشناسد که مخاطبان مشتری، حاصل کار آنان هستند، گو اینکه شاید به تجربه دریابند که مخاطبان آنان چگونه فکر می­کنند یا چگونه از خود واکنش بروز می­دهند.
(قاضی زاده، 1380، 107-106)

همه انواع چهارگانه مخاطب رسانه­ای که از آنها صحبت شد در یک چیز مشترکند: همه آنها به حیطه ارتباطات جمعی مربوط می­شوند. ارتباطات جمعی اشکالی از جریان ارتباطی مرکز ـ پیرامون[4] هستند که آنها گیرندگان از فرستندگان جدا و برایشان ناشناخته­اند. توسعه مخاطبان از تجمع انبوه خلق در یک محل برای دیدن یا شنیدن یک پیام آغاز و بتدریج در طول تاریخ بزرگتر و غیرشخصی­تر شدند. در نهایت مخاطب رسانه­های جمعی از اجتماع افرادی پدید آمدند که در یک لحظه پیام مشابهی را دریافت می­کنند.

«وره ویک[5]» و «ون کام[6]» مخاطبان رسانه­ای را برحسب متمرکز یا غیرمتمرکز بودن مخزن اطلاعات و فردی بودن آنها تقسیم بندی نموده­اند. در این رویکرد فرض بر این است که شرکت کنندگان به مانند چرخی که طول یک محور می­چرخد گرد هم آمده­اند. در این رویکرد فرض بر این است که شرکت کنندگان واقع در پیرامون یا مرکز و یک یا چند شرکت کنند حاشیه­ای برقرارشود. با قرار دادن مخزن اطلاعات در برخورد با عامل برگزیننده زمان و موضوع با دو گزینه متمرکز یا فردی بودن آنها، می­توان به چهار نوع رابطه بین فرستنده و گیرنده دست یافت.

نخستین رابطه، مخاطب خطابی است. نظیر کنسرت، سخنرانی، تلویزیون، کتاب و امثال آن نشانگر همان مخاطب متعارف رسانه­های جمعی در ارتباطات یک سویه است. اینگونه از مخاطبان تا اندازه­ای به منبعی برای گزینش متحوی یا تواتر نشر وابسته­اند. هر قدر مخاطبان از نظر اجتماعی و مکانی به منبع نزدیکتر باشند به نسبت می­توان آنها را مستقل­تر دانست. از این مخاطبان خطابی در مورد مخاطبان پراکنده رسانه­های مردم پسند ـ نظیر شبکه­های تلویزیونی ملی یا مطبوعات توده­ای بیشتر نموده می‏یابد و به واسطه وجود جریان ارتباطی یک سویه و امکان کم برای ارسال بازخورد مشخص می گردد.

مخاطب مراجعه­ای در این رابطه هنگامی به وجود می­آید که افراد بتوانند هر زمان که بخواهند از محتوی­های عرضه شده یا از یک منبع مرکزی انتخاب کنند. مخاطب مراجعه­ای حقیقی، تنها در مورد رسانه­هایی مصداق دارد که هدف اصلی آنها، به حداکثر رساندن قدرت انتخاب استفاده کنندگان است. مخاطبان مراجعه­ای صرفاً مجموعه­ای از فردفرد مصرف کنندگان اطلاعات هستند. هرچند هنوز این احتمال نیز وجود دارد که نیروها یا اجتماعی در شکل­گیری این مجموعه­ها نقش داشته باشند. دیسکتهای فشرده، فیلم­های ویدیویی یا روزنامه­های رایانه­ای نمونه­ای از مخاطبان مراجعه­ای هستند.

در الگوهای مخاطبان مراوده­ای عنان هدایت هم دردست گیرنده است و هم دردست فرستنده. این نوع موقعیتی را نشان می­دهد که در آن مجموعه­ای از افراد می­توانند در یک تعامل ارتباطی بطور فعال به یکدیگر مرتبط شده و به مبادله، مشارکت و تعامل با یکدیگر بپردازند. تعداد فزاینده مشترکین اینترنت و چند رسانه­ای­ها مانند استفاده کنندگان از تجهیزاتی مانند یک تلفن را می­توان در زمره مخاطبان مراوده­ای محسوب کرد.

آخرین نوع رابطه بین فرستنده و گیرنده از نظر مخاطب، مخاطبان ثبت نامی هستند. در این نوع مخاطبان مجموعه­ای به هم پیوسته از افرادی هستند که از امکانات یک شبکه ارتباطی استفاده می‌کنند و تحت نظارت یک مرکز هستند. این حالت را می­توان در مورد صدور متمرکز قبض مکالمات تلفن یا اشتراک اینترنت مشاهده کرد. این الگو، با انواع مخاطبان رسانه­ای ارتباط اندکی دارد هرچند مخاطبان رسانه­های الکترونیکی ضرورتاً قابل کنترل­تر و مداخله­پذیرتر هستند. این الگو بیش از دیگر الگوها با ترسهای ناشی از نظارت و کنترل بیش از پیش ارتباطات خصوصی مردم همراه بوده است (مک کوییل، 1380، 62-56).

 

2-2-6 نیاز به شناخت مخاطب:

همزمان با ظهور علم ارتباطات، مخاطب نیز عنصری محوری در نظر گرفته و بررسی شد. دیدگاه‌های مختلف شناخت مخاطب با رویکردهایی متفاوت و به نقش مخاطب و رابطه آن با رسانه نگریسته‌اند. از سوی دیگر نظام‌های مختلف با توجه به رسالت و هدف خود مخاطب را بررسی کرده‌اند، اما هیچ یک منکر نقش پر اهمیت مخاطب در فرآیند ارتباط نبوده‌اند. رسانه‌های جمعی بدون شک از پدیده‌های بارز جهان معاصر به شمار می‌روند. سهم آنها در تحول فرهنگی و اجتماعی جامعه بشری در صد سال گذشته به حدی بوده است که دوران کنونی را "عصر ارتباطات" نیز نامیده‌اند (نیکو و دیگران، 1381، 9-7)

تأمین کنندگان محتوای رسانه ها و ارتباط گران نیاز دارند بدانند پیام هایشان به چند نفر و چه کسانی رسیده است. این رویکردی است که تا حد زیادی در اغلب تحقیقات ارتباطات جمعی- به ویژه آن گاه که تحقیق با هدف برآورد «اثرات» رسانه ها یا مطالعه ی برخی «مشکلات اجتماعی» مرتبط با رسانه ها انجام گرفته- مدنظر بوده است. هنوز هم مدل غالب در اثر پژوهی رسانه ای یا "ارتباطات برنامه ریزی شده" خواستار شناخت دقیق این نکته است که چه کسانی از کدام کانال ها و چه پیام‌هایی استفاده می کنند. پاسخ به این سؤال یکی از شرایط تخمین اثرات رسانه ای و میزان موفقیت ارتباطی است.

تأمین کنندگان محتوای رسانه ها برای امور مالی، سیاست گذاری، سازماندهی و برنامه ریزی نیاز فراوانی به کسب اطلاعات وسیع در مورد بُرد رسانه ها (که در عین حال معیاری است برای سنجش میزان توجه مخاطبان) دارند. این ملاحظات منجر به ایجاد منافع فزایندۀ "مخاطبان متعارف" می شود. همچنین است که تانستال[7] در خصوص خبرنگاری روزنامه ای ذکر می کند، جذب مخاطب و خشنود ساختن او برای یک سازمان بزرگ رسانه ای که رقابت و سلایق متفاوتی در آن وجود دارد، (به ویژه در بخش های مدیریت، فنی و تحریریه) هدفی است که بر سر آن "ائتلاف" کرده اند و مورد قبول همه است. داشتن مخاطب و داشتن مخاطبی مناسب، شرط بقای یک سازمان رسانه ای است و از این رو، باید مستمراً نشان داده شود.

وابستگی سازمان رسانه ای به اطلاعات بیرونی در مورد مخاطبان اش چیزی نسبتاً جدید در تاریخ ارتباطات جمعی است. این ضرورت به تدریج مشکل آفرین شده و پیوسته عرصۀ ادعاهای متعدد (مثلاً در مورد میزان واقعی رواج و کاربرد فن آوری های جدید مانند ماهواره، کابل و چند        رسانه ای‌ها) بوده است. برای نخستین نشریه های چاپی، تنها اطلاع ضروری در مورد مخاطبان شان همان تعداد نسخه های چاپ شده و تعداد نسخه های فروخته شده بود: رقم اول هزینه ها را تعیین می کرد و دومی درآمد را. تا اطلاعاتی را در مورد تعداد و کیستی خوانندگان واقعی خود کسب کنند، اما چنین شناختی معمولاً فقط به صورت پراکنده دست یافتنی بود.

تبلیغات چی ها و احزاب سیاسی نخستین هم که از رسانه های چاپی استفاده می کردند، مطمئناً خواهان جذب و تحت تأثیر قرار دادن تعداد هر چه بیش تری از مردم بودند. اما اساسی ترین انگیزه برای کسب آگاهی بیش تر در خصوص مخاطبان جذب شده همانا افزایش تبلیغات تجاری در رسانه های چاپی و خیابانی در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم بوده است. رواج تبلیغات تجاری کسب چند دسته از اطلاعات مربوط به مخاطبان را ضروری ساخت: به ویژه دانستن حجم، توزیع جغرافیایی و ترکیب بندی اجتماعی آن ها، هر یک از این مقوله ها برای آگهی دهنده ها بسیار ضروری بود و می توانست بر مبلغ درخواستی برای فضای آگهی ها تأثیر گذارد.

بدون تردید، این سؤال ها در ابتدا براساس شناخت شخصی و محلی و با استفاده از حساب سرانگشتی پاسخ داده می شدند. از آن زمان تا حال، هر رسانۀ جدید، نه تنها تعریف یا نکتۀ جدیدی را هم برای سنجش مخاطبان آفریده است (مک کوایل،1380، 60). یکی از وظایف یک جامعه منطقاً سازمان یافته، این است که هر عاملی که ارتباطات کارآمد را مختل می‌سازد شناسایی و مهار نماید (لاسول، 1383، 74).

برخی عوامل که باعث محدودیت شناسایی و مهار می‌شوند؛ عوامل روحی فنی هستند. ارتباطاتی که از محیط خارجی نشأت می‌گیرد، از خطوط گوناگون اطلاعاتی‌ای می‌گذرد که در آن فرستندگان و گیرندگان مختلف با یکدیگر پیوند می‌خورند. پیام‌هایی که منشأ دیپلماتیک یا روزنامه‌نگاری دارند، پس از آن که در یک نقطه بازگو کردن در زنجیره انتقال پیام تعدیل شدند، امکان دارد که از میز سردبیران عبور کرده و بالاخره به مخاطبان زیادی برسد (همان منبع، 62-63).

کارکنان شاغل در امر گردآوری و انتشار اطلاعات که از آموزش صحیح بی‌بهره می‌باشند، همواره حقایق را تفسیر نادرست کرده یا آنها را نادیده می‌گیرند. البته اگر تعریف ما از حقایق، آن چیزی باشد که یک ناظر عینی و آموزش دیده می‌تواند آن را درک کند(لاسول، 1383، 75).



[1] cheer population

[2] - Herbert Cans

[3]- Parlz Ryit

[4] - center around communication action

[5] - Bore week

[6] - Wan com

Tunstall1