انسان چیزی جز حاصل تلاش خود نخواهد یافت.
چنین مردمی خود را سازمان و نظم می دهند و با تلاش خود جامعه و کشورشان را می سازند و ثمره ی تلاششان را می چشند.
متأسفانه پس از تأسیس دولتها بخصوص در جهان سوم و بویژه در کشورمان، انتظار سامان و انجام همه ی امور و بدست گرفتن خرد و کلان مسائل از دولت و مؤسسات آن به غلط نهادینه شد.
در اروپا و آمریکا و ژاپن و بسیاری دیگر از کشورهای آسیایی و حتی آفریقایی ، با راه اندازی سازمانهای مردمی و بخشهای تعاونی و خصوصی قوی و تأثیرگذار ، بتدریج بدنه ی دولتها کوچک وسبک گردیده و بسیاری از وظایف آن به مردم واگذار گردید.
درکشور ما نه تنها دولتها اراده ی واقعی برای مشارکت جدی مردم را به نمایش نگذاشتند بلکه برخلاف آن تصدی گری و حتی رقابت با بخشهای مردمی را در کلیه ی شؤون اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی ، سرلوحه ی کار خود قرار دادند.
در نبود حضور سازمان یافته ی مردم و نخبگان آنان و عدم پرسشگری و مطالبه و نظارت سازمان یافته ، حتی بسیاری از نمایندگان مردم نیز خوی حکومتی و دولتی یافته و بدون نیاز به پاسخگویی به موکلان ، خود را فعال مایشاء دیده اند.
در چنین شرایطی تنها راه باقیمانده ، حضور سازمان یافته، پرسشگرانه ، مطالبه گر و نظارتی مردم است که می تواند موتور محرکه ی اجتماع برای رسیدن به اقتصاد و فرهنگی شکوفا و جامعه ای پرنشاط گردد.